محل تبلیغات شما

دخملا



خاکریز خاطرات ۲۴نزدیک عملیات آقا مهدی رو دیدم می دونستم دخترش تازه به دنیا اومده. دیدم سر یه پاکت از جیبش زده بودبیرون . پرسیدم اون چیه ؟!!جواب داد:عمه . گفتم : بده ببینم !! گفت:هنوز خودم هم ندیدمش ! گفتم : چرا؟؟!گفت:الان موقع عملیات .میترسم عشق پدر فرزندی کار دستم بده بذار بعد عملیات میبینم لطفا نظر یادتون نره

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

موزیک آسمان کویر داربست فلزی گردابِ تنهایی موج باران شرکت نفت و گاز دبستان شاهد یاس نبی قائن بیتا وکتور طبیعت باران نارنج و ترنج